علماي تاريخ و نژاد بر استواري اين رأي كه تيرههاي « كرد» از اصيلترين تيرههاي ايراني هستند اتفاق نظر دارد.
به عقيده زبانشناسان، زبان كردي با لهجههاي گوناگون آن، ضمن آن كه خود يكي از فروع زبان كهن ايراني است، با فارسي رايج، در الفاظ و معاني، قرابت و پيوستگي بيمانندي دارد. به طوري كه بيشتر واژههاي دو زبان، هم در ريخت لفظ و هم در ساخت معني، از يك ريشهي مشترك مشتق ميگردند. از سوي ديگر آن دسته از واژگان باستاني كه در زبان كردي به كار ميرود، ميان ديگر تيرههاي ايراني، چونان گيل، تات، پشتون، تاجيك و... همچنان بكار گفتار ميآيد.
آيينهاي ايراني، مانند نوروز، مهرگان، و سده، ميان كردان با شكوه بيمانندي برپا ميگردد و از تقدسي ويژه برخوردار است تا امروز هم در ميان گروههاي بزرگي از كردان كه به فرقههاي كهن ديني اين سرزمين منسوبند، ردپاي بسياري از باورهاي «مغاني»، «مزدكي»، «زرواني» و «مانوي» ديده ميشود كه نمادي از اعتقاد مشترك باستاني آنان با كيشهاي ملي ايراني ميباشد.(1)
از اين گذشته روايات تاريي، طايفه مغان، نگهبان دين باستاني ايران را از قوم ماد، يعني از تيره كردان معرفي ميكنند. وجود آتشكدهي بزرگ «آذرگشنسب» در تخت سليمان كه آتش مقدس آن بيش از هزار سال خاموشي نگرفت، اين نظر را تقويت ميكند.
به گواهي تاريخ از همان آغاز كه سرنوشت مشترك و تاريخي اقوام ايراني رقم زده ميشود، كردان نقش بنياديني در شكلگيري محتوم آن داشتهاند. چنان كه در جنبش بزرگ ايراني نژادان آريايي براي جاي گيري در بخشهاي باختري و جنوبي فلات ايران، كردان به همراه پارسيان پيش آهنگ ديگر ايرانيان بودهاند. دولت بزرگ ماد كه نخستين دولت ايراني پايه گرفته بر فلات ايران بود، «كرد» شمرده ميشد. زيرا كه مادها، اسلاف كردها هستند. كورش كه توانست آرمان مادها را تحقق بخشد و فلات ايران را به زير يك پرچم درآورد، از سوي مادر نسبت به كردان ميبرد. اردشير بابكان بنيانگذار دولت بزرگ ساساني كه نسبت به بازرنگيان ميرساند، كردتبار به شمار ميآمد.
روايتهاي تاريخي به روشني مينمايند كه طايفهي «بازرنگيان» فارس از تيره كردان آن سرزمين بودهاند، همانگونه كه طايفهي شبان كاره هم كه از اواخر دورهي آل بويه طي چند سده در قسمتي از سرزمين فارس صاحب قدرت و شوكت بودند، از تبار كردان فارس به شمارند.تيرهي ايراني نژاد كرد در طول تاريخ نه تنها سرنوشت مشترك با ديگر تيرههاي ايراني نژاد فلات ايران داشته است، بلكه در دورههايي از زندگي ملت ايران با بردوش كشيدن رسالت راهبري جامعهي بزرگ اقوام ايراني، توانسته است شكوهمندترين دوران سرافرازي تاريخ ايران را نيز پديد آورد. كششهاي تاريخي اين سرنوشت مشترك سبب شده است كه حتا در دوران تجزيهي سرزمينهاي كردنشين از ايران (چه به هنگام تسلط جبارانهي امپراتوري عثماني و چه در زمان حكومت غاصبانهي دولتهاي مخلوق استعمار بر اين سرزمينها)، فرياد آزادگي بخش وحدت خواه مردم كرد براي پيوند با ميهن بزرگ جامعهي اقوام ايراني خاموشي نگيرد.
امپراتوري عثماني، از زمره حكومتهايي بود كه پس از حكومت تازيان، «دين» را ابزار كشورگشايي و سركوب ملتها و اقوام ديگر قرار داده بود.
به گفتهي فردوسي:
زيان كسان از پي سود خويش
بجويندو دين اندر آرند پيش
در اين ميان، تنها مانع برابر به بردگي كشاندن ملتها به نام دين از سوي امپراتوري عثماني، ملت ايران بود. از اين رو، امپراتوري مزبور نه تنها با ملت ايران بلكه با همهي وابستگان نژادي و فرهنگي ملت ايران، در ستيز بود. قتلعام مكرر شيعيان و سركوب بيوقفه كردها، از چنان دشمنيها ريشه ميگرفت.
با پيروزي انقلاب عثماني در سال 1908 ميلادي، «تركهاي جوان» صحنه گردان امور سياسي، اجتماعي و فرهنگي آنان امپراتوري شدند. تداوم انديشهي آنان در قالب «حكومت كنوني تركيه» موج تازهاي از دشمني و تهاجم بر ضد تيرههاي وابسته به ملت ايران را در پي داشت.
بدين سان، در آستانهي فروپاشي امپراتوري عثماني و زايش حكومت تركيه، «شوونسيم نژادي» جايگزين «شوونيسم مذهبي» شد. نماد اين سياست تهاجمي نژادگرايانه، جعل انديشهي «پان تركيسم»، از سوي تركهاي جوان بود كه تا به امروز نيز همهي حكومتهاي حاكم بر تركيه، ميراث خونين آن را به دوش ميكشند.
اگر در گذشته، امپراتوري عثماني( دين) را ابزار سركوب قرار داده بود، دولتهاي تركيه در قالب انديشهي نژادگرايانه، سياست قومكشي و پاكسازي نژادي را به مورد اجرا گذاردهاند.
از آشكارترين تظاهرات سياست مزبور. قتل عام بيش از 5/1 ميليون از هم فرهنگان، هم تاريخان و هم ريشگان ارمني ما در 24 آوريل 1915 (پنجم ارديبهشت ماه 1294 خورشيدي) و كوشش در زدودن هويت اصيل كردها، زير نام «تركان كوهستاني» است.
در آغاز، برخورد كردهاي سرزمينهاي تجزيه شده برابر تبليغات و اقدامات نژادگرايان «ترك»، شكل فرهنگي- سياسي داشت. بدينسان كوشش بر اين بود تا بيشتر بر هويت تاريخي و ايراني و آريايي كردها تاكيد شود. اما به زودي با افزايش فشار توام با خشونت و كشتار براي «ترك ساختن» كردها و كردستان، مقاومتها عمق بيشتري يافت. بدينسان مبارزه براي دفاع از حقوق تاريخي و نژادي كرد، به صورت خيزشهاي مسلحانه در گوشه و كنار كردستان، ظاهر شد. مبارزات مسلحانه «شيخ سعيد هرتوشي» و «سيد عبدالقادر نقشبندي» از اقطاب فرقه نقشبندي در اواخر دوران عثماني را ميتوان از مهمترين هستههاي اوليهي اين مقاومت و خيزش مسلحانه نام برد.
به دنبال فروپاشي امپراتوري عثماني در پايان جنگ جهاني اول و ايجاد حكومتهاي به اصطلاح عربي از سوي استعمار انگليس و فرانسه بر پهنهي متصرفات امپراتوري مزبور در خاورميانه، دامنهي تجاوز بر كردها نيز گسترش يافت. اين بار در كنار عنصر ترك، عنصر عرب نيز دستاندركار اجراي «سياست سرزمين سوخته» و «نسل كشي» كردها شد. برابر شدت يافتن «كردستيزي»، دولتهاي استعمارگر و حكومتهاي دستنشاندهي آنان، مقاومت رهايي بخش و نبرد مسلحانه كردها نيز به سر تا سر كردستان اشغالي گسترده شد.
در اين ميان رستاخيز آزادگي بخش ايراني نژادان كرد در قلمرو كشور استعمار ساخته عراق به سبب پيوندي كه از آغاز با مبارزات ضد استعماري شاخه ديگري از وابستگان فرهنگي ايران يعني شيعيان آن سرزمين داشت، از برجستگي ويژهاي برخوردار ميباشد. خيزش گران «كرد» و قيامگران شيعه (دو شاخهي نژادي و فرهنگي وابسته به ملت بزرگ ايران)، در مواقع بسيار و با همآهنگ كردن مبارزات بر ضد استعمار انگليس و حكومت دست نشاندهي بغداد، قيامهاي عمومي و فراگيري را در سرتاسر عراق برپا كردند. چنان چه به هنگام قيام شيعيان در اوايل شهريور 1301 خورشيدي بر ضد دولت استعمارگر انگليس و حكومت دستنشاندهي آن در عراق كه شهرهاي مذهبي ميان رودان و نيز شهر بغداد را فرا گرفت، «شيخ محمود برزنجي» از اقطاب بزرگ فرقه قادري براي كاستن از فشار نيروهاي مشترك انگليس و عرب بر قيامگران شيعه، سرتاسر كردستان واقع در قلمرو عراق را برعليه آنان شورانيد. بدين سان، قيام عليهي سلطهي ظالمانهي استعمار، سرتاسر عراق را دربرگرفت. مبارزان «كرد» در اين نبردها، ضربات سختي بر نيروهاي مشترك انگلستان و عرب وارد ساخت و شهرهاي كردنشين بسياري را از اشغال آنان خارج كردند. شيخ محمود برزنجي در مناطق آزاد شدهي كردستان آن سوي مرز، حكومت «آريايي كرد» را اعلام داشت. اگرچه دولت انگليس پس از مدتها و با تحمل تلفات بسيار توانست به كمك نيروهايي كه از هندوستان آورده بود، قيام عمومي مردم ميان رودان را سركوب كند، اما اقتدار استعمار انگليس با اين قيام دچار آسيب فراوان گرديد و از هيبت و قدرت آن نه تنها در «ميان رودان» بلكه در شبه قاره هند نيز كاسته شد.
با آغاز جنگ جهاني دوم، هماهنگي ميان جنبش «كرد» و نهضت شيعيان به صورت قيامهاي گسترده و عمومي بر عليه نيروهاي انگليس و حكومتزادهي استعمار در ميان رودان (عراق) نمايان شد. بر اثر اين قيامها و پشتيباني عمومي مردم، رشيد عالي گيلاني در هجدهم فروردين ماه 1319 خورشيدي (7 آوريل 1940 ميلادي)، قدرت را در عراق به دست گرفت.
سران حكومت دستنشاندهي بغداد از عراق گريختند، دولت انگليس با بهرهگيري از نيروهاي مستقر در اردن و پايگاههاي هوايي خود در عراق، پس از نبردهاي خونين بسيار، سرانجام قيام را سركوب كرد. اما ميان رودان و به ويژه مناطق كردنشين اين سرزمين همچنان ناآرام باقي ماند.
كردان ساكن شمال عراق، در سال 1319 خورشيدي (1940 ميلادي) براي ادامهي مبارزه، حزب هيوا (اميد) را بنيان گذاردند. اما كمونيستها كه در جريان جنگ دوم، متحد انگليسها بودند، با نفوذ در صفوف حزب «هيوا» سبب انشعاب اين حزب شدند. پس از اين ناكامي، گروههاي مبارز كرد و برخي عناصر ناسيوناليست جدا شده از حزب هيوا، تشكيلات جديدي را به نام حزب رزگاري (آزادي) سازمان دادند. در سال 1325 خورشيدي گروههاي فعال دو حزب رزگاري و «هيوا» براي تشكيل جبههاي واحد، در همايشي گردهم آمده و «پارت دموكرات كردستان» (آن سوي مرز) را، بنياد نهادند.
همايش به اتفاق آراء ملامصطفي بارزاني رهبر جنگجويان كرد را كه در آن هنگام در حال نبرد با نيروهاي حكومت بغداد بود، به عنوان دبيركل حزب جديد برگزيد. در بيانيهي اين همايش، دفاع از حقوق تاريخي و نژادي تمامي ايرانينژادان و وابستگان فرهنگي آنان در عراق، آرمان مبارزاتي پارت دموكرات كردستان اعلام گرديد. به دنبال كنگرهي مزبور، روزنامه خبات (كوشش) به عنوان ارگان رسمي و تئوريك پارت دموكرات كردستان (آن سوي مرز) منشتر گرديد. با تشكيل پارت دموكرات كردستان مبارزه عليه حكومت بغداد و سياستهاي تبعيض نژادي، فراگيرتر شد. رستاخيز كردستان (آن سوي مرز) عليرغم همه توطئهها و كارشكنيهاي دشمنان به پيروزهاي بزرگي در بعد نظامي و سياسي دست يافت و توانست حقانيت خود را در داخل و خارج عراق بر همگان آشكار كند.
ملامصطفي بارزاني با اعلام اين نظر كه «هركجا كرد زندگي ميكند، آن جا ايران است» همواره بر پيوند ناگسستني تاريخي و نژادي كردان با ديگر ايرانيان تاكيد داشت.
مجموع جمعيت كرد در آن سوي مرزها، ميان 6/19 تا 21 ميليون تن برآورد ميگردد:
الف- در قلمروي جمهوري تركيه: كردهاي ساكن قلمرو جمهوري تركيه، در نشريات آماري و مكاتبات رسمي دولت تركيه به عنوان «تركهاي كوهستاني»؟!، نامر برده ميشوند.
جمعيت كردهاي ساكن تركيه ميان 4/14- 3/15 ميليون تن برآورد ميگردد. اين رقم كمابيش 6/23- 25 درصد از كل جمعيت كشور مزبور را دربرميگيركردها در ده استان تركيه، واقع در خاور و جنوب خاوري كشور مزبور، داراي اكثريت هستند. شهرهاي وان، ديار بكر، ارض روم، تبليس و... در حوزهي سرزمينهاي كردنشين قرار دارند. در آمارهاي رسمي دولت تركيه، ارقام واقعي مربوط به جمعيت كردها، منتشر نميگردد و در بيشتر نشريان آماري تركيه، نام «كرد» به چشم نميخورد. و از آنان به نام «تركهاي كوهستاني»، نام برده ميشود.
ب- در قلمروي جمهوري عراق: جمعيت كردهاي ساكن حكومت عراق كه بيشتر در شمال كشور مزبور متمركزند، حدود 6/5 ميليون تن برآورد ميگردداين جمعيت 5/26 درصد از كل جمعيت كشور مزبور را دربرميگيردشهرهاي مهم كردنشين قلمرو حكومت عراق عبارتند از: روانداز، حلبچه، سليمانيه، كركوك، موصل و...
پ- قلمروي جمهوري سوريه: بيشتر كردهاي ساكن سوريه در سه بر مرزي عراق، تركيه و سوريه و همچنين در اطراف دمشق ساكن هستند. جمعيت كردهاي ساكن كشور مزبور حدود 5/1 ميليون تن برآورد ميگردد كه كمابيش 9 درصد كل جمعيت كشور مزبور را تشكيل ميدهد. بخش قابل ملاحظهاي از ساكنان بلنديهاي گلان (جلان) نيز كرد هستند.
ت- جمهوري ارمنستان: جمعيت كردهاي ساكن قلمرو ارمنستان كه بيشتر در بخشهاي خاوري جمهوري مزبور ساكناند، كمابيش 250 هزار تن برآورد ميگردد. جمعيت اين جمهوري در سال 1993 برابر با، 3730000 تن برآورد گرديده است
ث- جمهوري آذربايجان (اران): كردها ساكن اين جمهوري در منطقه «لاچين» قرهباغ متمركز هستند و جمعيت آنان حدود 26 هزار برآورد ميگردد.
ج- جمهوري خودمختار نخجوان: در بخش شمال غربي جمهوري خودمختار مزبور، حدود 25 هزار تن كرد زندگي ميكنند. جمعيت نخجوان در سال 1995 حدود 306 هزار تن برآورد گرديده است.
چ- لبنان: بيشتر كردهاي ساكن لبنان در بخش شمال باختري بيروت ساكناند و جمعيت آنها حدود 100 هزار تن برآورد ميگردد. جمعيت كشور مزبور در سال 1995 برابر با 4 ميليون تن برآورد گرديده است.
ح- جمهوري تركمنستان: كردها در اين جمهوري نوخاسته پراكندهاند. در برگهاي هويت جمهوري مزبور، ايرانيان و ايراني نژادان را بيشتر زير عنوان «كرد» ، ردهبندي ميكنند. جمعيت كردهاي ساكن جمهوري تركمنستان، با تعريف بالا، بيش از 500 هزار تن برآورد ميشوند. البته همچنان چه گفته شد، در اين آمار بيشتر ايرانيان، مردم اران و ... را نيز در برميگيرد.